مدیریت و صنعت

مدیریت و صنعت

Iran Industrial Management
مدیریت و صنعت

مدیریت و صنعت

Iran Industrial Management

تفاوتهای مدیران و رهبران سازمانی

فرهنگ مدیریتی همواره کنترل و منطق را تشویق می‌کند. انرژی یک مدیر، علاوه بر‌اینکه صرف اهداف، ساختار سازمان یا افراد می‌شود، در نهایت برای حل کردن مشکلات مصرف می‌شود.

سوالی که مدیر می‌پرسد‌این است: «چه مشکلاتی برای حل کردن وجود دارند و بهترین شیوه به دست آوردن خواسته‌ها به شیوه‌ای که همه حداکثر بهره‌وری را داشته باشند، چیست؟» از‌این دیدگاه، رهبری به سادگی یک تلاش عملی برای هدایت کردن تلاش‌ها است و برای ‌اینکه یک رهبر بتواند کارهایش را انجام دهد، مدیر باید اطمینان حاصل کند که افراد مختلف سازمان در هر رده شغلی که هستند، کارهایشان را به خوبی انجام می‌دهند. با ‌این شیوه، رسیدن به نتیجه تنها نیازمند سخت کوشی و تلاش فراوان است.
یکی از باورهای رایج در مورد رهبران ‌این است که تنها افراد بسیار عالی شایسته رسیدن به‌این مقام هستند. در ‌این باورها، رهبر معمولا فردی تنها است که به دست آوردن کنترل خودش پیش نیاز به دست آوردن کنترل سازمان است.‌ این باورها با ‌این موضوع که کار اصلی رهبران مدیریت کارهایی است که دیگران انجام می‌دهند، به شدت تناقض دارد. 
اگر واقعا مشکلات نیازمند افراد بسیار عالی هستند، در‌ این صورت، قضاوت کردن تنها از روی عملکرد قبلی باعث می‌شود که بخش اعظمی ‌از فرآیند انتخاب و پرورش رهبران به صورت تصادفی انجام شود. هیچ راه شناخته شده‌ای برای پرورش رهبران عالی وجود ندارد. علاوه بر‌این موضوع، یک مساله عمیق تر در مورد رابطه میان مدیران شایسته و رهبران عالی وجود دارد.
تلاش کردن در راستای پرورش افرادی که به‌اندازه کافی مسوولیت پذیر باشند و بتوان روی آنها حساب کرد، پرورش رهبران شایسته را با مشکل روبه‌رو می‌کند. از طرف دیگر، حضور رهبران عالی، ممکن است پرورش مدیران شایسته را که به علت بی نظمی‌هایی که رهبران‌ایجاد می‌کنند و ناتوان به نظر می‌رسند، با دشواری روبه‌رو کند. از سر باز کردن‌ این تناقض آشکار کار زیاد سختی نیست. به راحتی می‌توان گفت که نیاز ما به افرادی است که بتوانند هر دوی ‌اینها باشند، ولی همان طور که فرهنگ مدیریتی با فرهنگ کارآفرینی متفاوت است، مدیران و رهبران سازمانی هم افراد بسیار متفاوتی هستند. آنها در روش‌های انگیزشی، سابقه فردی و روش فکر کردن و عمل کردن با یکدیگر تفاوت دارند. 


ادامه مطلب ...

۱۰عملی که به مغز ما صدمه می‌زند!



1. No Breakfast - نخوردن صبحانه

People who do not take breakfast are going to have a lower blood sugar level. This leads to an insufficient supply of nutrients to the brain causing brain degeneration.
کسانی که صبحانه نمی‌خورند قند خونشان به سطح پائینتری افت می‌کند. این امر باعث تامین نامناسب مواد غذائی برای مغز و در نتیجه افت فعالیت مغزی می‌شود.


2 . Overeating -  پرخوری

It causes hardening of the brain arteries, leading to a decrease in mental power.
این امر باعث تصلب شرائین (سختی دیواره رگهای) مغز شده و منجر به کاهش قدرت ذهنی می‌شود.


3. Smoking -  دخانیات

It causes multiple brain shrinkage and may lead to Alzheimer disease.
این امر باعث کوچک شدن چند برابری مغز و منجر به آلزایمر می‌شود.


4. High Sugar consumption - استفاده زیاد قند و شکر

Too much sugar will interrupt the absorption of proteins and nutrients causing malnutrition and may interfere with brain development.
استفاده زیاد قند و شکر جذب پروتئین و مواد غذائی را متوقف می‌کند  و منجر به سوء تغذیه و احتمالا اختلال در رشد مغزی خواهد شد


5. Air Pollution - آلودگی هوا

The brain is the largest oxygen consumer in our  body. Inhaling polluted air decreases the supply of oxygen to the brain, bringing about a decrease in brain efficiency.
مغز بزرگترین مصرف کننده اکسیژن در بدن ماست. دمیدن هوای آلوده باعث کاهش اکسیژن تامینی مغز شده و منجر به کاهش کارآیی مغز می‌شود.


6 . Sleep Deprivation - کمبود خواب

Sleep allows our brain to rest.. Long term deprivation from sleep will accelerate the death of brain cells..
خواب به مغزمان اجازه استراحت می‌دهد. دوره طولانی کاهش خواب منجر به شتاب گیری مرگ سلولهای مغزی خواهد شد.


7. Head covered while sleeping - پوشاندن سر به هنگام خواب

Sleeping with the head covered increases the concentration of carbon dioxide and decrease concentration of oxygen that may lead to brain damaging effects.
خوابیدن با سر پوشیده باعث افزایش تجمع دی اکسید کربن و کاهش تجمع اکسیژن شده و منجر به تأثیرات مخرب مغزی خواهد شد.


8. Working your brain during illness - کار کشیدن از مغزتان در هنگام بیماری

Working hard or studying with sickness may lead to a decrease in effectiveness of the brain as well as damage the brain.
کار سخت یا مطالعه در زمان بیماری ممکن است منجر به کاهش کارآئی مغز و در نتیجه صدمه مغزی شود


9. Lacking in stimulating thoughts - کاهش افکار مثبت

Thinking is the best way to train our brain, lacking in brain stimulation thoughts may cause brain shrinkage.
فکر کردن بهترین راه برای تمرین دادن به مغزمان است. کاهش افکار مثبت مغزی ممکن است باعث کوچک شدن مغز شود.


10. Talking Rarely- کم حرفی

Intellectual conversations will promote the efficiency of the brain
مکالمات انتزاعی منجر به رشد کارآئی مغز خواهد شد.


عوامل شکست در فرایندهای تولید



تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید و آثار آن روشی تحلیلی و اصولی است که نارسایی های بالقوه و یا شناخته شده را شناسایی کرده و قبل از شروع فرایند موجب برخی تصمیمات اصلاح کننده می گردد . تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید در دوره طرح و توسعه محصول و قبل از شروع فرایند تولید انجام می شود . این تجزیه و تحلیل برای فرایندهای جدید و یا فرایندهایی که به نحوی از حالت اولیه آن تغییری حاصل گردیده است ، انجام می گردد . هدف از این تجزیه و تحلیل پیش بینی کردن ، حل کردن و یا نظارت کردن بر مشکلات بالقوه در تولید محصول و همچنین خطرات پروسس است . همانطور که قبلاٌ نیز اشاره شد تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید سندی زنده است و باید دایماٌ مورد بررسی و مرور به منظور شناسایی شکست های بالقوه گردد .

تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید معمولاٌ با انجام یافتن چند مرحله خاص شامل بررسی کار ، دستگاه ، روش انجام کار ، مواد ، اندازه گیری و شرایط محیطی به مرحله اجرا درمی آید . البته هرکدام از این موارد بخشهای خاص خود را دارند که ممکن است به صورت انفرادی ، جفتی و یا به صورت فعل و انفعالی در به وجود آمدن شکست های بالقوه عمل کنند . به علت این پیچیدگی تکمیل تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید مشکل تر از محصول و موجب صرف وقت زیاد خواهد بود .


ادامه مطلب ...

اشتباهات مدیران منابع انسانی

بسیاری از مدیران امروزه به دلایل متعدد دچار روزمر‌گی (مودا) شده و در نتیجه فعالیت‌های فاقد ارزش افزوده انجام می‌دهند که تکرار انجام آنها منجر به باورهای غلط می‌شود. این مقاله سعی دارد مهمترین اشتباهات مدیران منابع انسانی و کارکنان را در رابطه با مدیریت عملکرد بیان نماید و د ر رابطه با پرهیز از این اشتباهات رایج الگویی ارائه کند. همزمان با گرایش سازمان‌ها به سوی رقابت، تکنولوژی و مدیریت و ترقی اقتصاد نوین، فشار در جهت ایجاد لبه برنده طرح‌های استراتژیک برای سازمان‌ها افزایش می‌یابد. این طرح‌ها جهت اجرا نیاز به روش فوق العاده‌ای دارند تا سازمان‌ها را در صدر رقابت ابقا نموده و به طور پیوسته برای سازمان، صاحبان سهام و تمامی ذینفعان ذیربط، ایجاد ارزش نمایند. خوشبختانه سازمان‌ها در این دهه یا حتی در این چند سال اخیر دست از خیالبافی برداشته و امروزه به طرقی در حال ایجاد ارزش می‌باشند. ولیکن در جاده منتهی به ارزش افزوده، با موانعی برخورد می‌نمایند که تا همین اواخر کسی حتی فکرش را هم نمی‌کرد.

 سهم قابل توجهی از این موانع از پارادایم‌های ذهنی مزمن، باورهای غلط و گاه اشتباهات مدیران نشأت می‌گیرد. ذکر این نکته ضروری است که حتی بهترین فرآیند مدیریت عملکرد طراحی شده، تنها زمانی اثربخش خواهد بود که متناسب با سبک رهبری، سبک مدیریت، باورهای مدیران و کارکنان و فرهنگ سازمان ذیربط باشد. این مقاله سعی دارد، تا بازگو نماید که چگونه فرآیند مدیریت عملکرد با رویکردی نوین و کاربردی، سازمان را در جهت تشخیص مشکلات عملکردی و در نتیجه از میان برداشتن موانع در قالب الگویی هفت عامله، حمایت می‌کند.

 این مقاله شامل چهار بخش است. در بخش اول ده اشتباه رایج مدیران که موجب اشتباه در ارزشیابی عملکرد می‌شود مطرح می‌گردد. در بخش دوم طی بررسی‌های به عمل آمده در دپارتمان‌های منابع انسانی، به رایج‌ترین اشتباهات مدیران منابع انسانی اشاره خواهد شد. سپس در بخش سوم پیرامون بهبود عملکرد مواردی مطرح خواهند شد و نهایتاً در بخش چهارم جمع‌بندی و نتیجه‌گیری خواهیم کرد. ده اشتباه رایج ارزشیابی * صرف وقت بیشتر برای ارزشیابی عملکرد نسبت به طرح‌ریزی عملکرد و یا نسبت به ارتباط کاری موجود ارزشیابی عملکرد، نقطه پایان یک فرآیند پیوسته است . فرآیندی که مبنای آن ارتباط مطلوب میان مدیر و کارمند است. بنابراین به جای ارزشیابی در پایان سال، وقت بیشتری را باید صرف پیشگیری از مشکلات عملکردی نمود. هنگامی که مدیران در طول سال رویه مثبتی را اتخاذ می‌کنند، ارزشیابی ساده و آسان خواهد بود.

ادامه مطلب ...

مدیریت زمان

شاید فکر، کنید می خواهیم شوخی کنیم. زیرا از قدیم به ما عکس این مطلب را گفته اند! و ادبیات ایرانی پر است از سخنان نغز و دلنشینی که نسبت به ارزش و قدر و منزلت وقت بیان داشته اند. آری، من هم با شما موافقم ولی شاید توجه کرده باشید که متأسفانه این گفتارها، چندان در نحوه زندگی مردم ما تأثیر نکرده است!

اشتباه نکنید! این بار قرار نیست با مقاله ای از سری بحث های آسیب شناسی اجتماعی مواجه شوید! بلکه روی سخن با شما خواننده عزیز است که به قدرت عظیم و سرمایه گرانبهایی که در وجودتان نهاده شده، واقفید. بر این اساس اگر وقت و زمان، گرانبهاست، بخاطر ارزشمند بودن انسان است و الا چگونه می تواند بخودی خود ارزشمند باشد؟ در این صورت با ما موافق خواهید بود اگر بگوئیم:

ای انسان! وقت طلا نیست؛

تو گرانبهاترینی ...

 در اینجا می خواهیم با مفهوم صحیح "مدیریت زمان" آشنا شویم که مقصود از آن مدیریت بر زمان نیست؛ بلکه مقصود مدیریت بهینه برنامه ها و فعالیتهایی است که در بستر زمان صورت می پذیرد.

بر این اساس با فراگیری آموز ه های "مدیریت زمان" به مدیریت شخصی(Self Management ) در ارتباط با زندگی فردی و سازمان دست می یابیم.

بنابراین رویکرد، "زمان" عاملی است با قابلیت انعطاف نامحدود برای دسته بندی بهینه فعالیتها که می تواند در خدمت افزایش توانمندی انسان قرار گیرد.

اینک به خاطر بیاورید که چند بار در طول زندگی احساس کمبود وقت نموده و آرزو کرده اید که ای کاش در هر روز بجای 24 ساعت، 48 ساعت وقت می داشتید؟

حال، اگر به شما بگویند آرزوی شما برآورده شده، چه احساسی خواهید داشت؟ کلید تحقق این آرزوی شما در آموز ه های علم مدیریت زمان می باشد! این علم به شما می آموزد که چگونه می توانید بخشی از اوقات خود را آزاد کنید؛ دقیقاً مثل موقعی که با کمبود فضا مواجهیم و با یک مدیریت صحیح نسبت به لوازم و اشیا به فضایی باز دست می یابیم! یعنی همان عملی که در شرکت های بزرگ موجب میلیونها دلار صرفه جویی و سود می شود!

یکی از مهمترین مسایل انسان در هر شرایطی، هر سن و سالی و با هر مذهب و اعتقادی،  مسئله "موفقیت" (Success) می باشد.

تمام دانشمندان و محققان نیز در تلاشند تا انسان را در موضوعات مختلف یاری رسانند تا بتواند مسایل مختلف خود را حل کند. تازه خودشان نیز در این تلاش علمی و تحقیقی به دنبال کسب موفقیتند!

اولین نکته ای که باید در این خصوص توجه کنیم این است که موفقیت تابع فرآیند است: (Process of Success) و ما باید ارکان این فرآیند را در یک تحقیق جامع و گسترده در زندگی شخصی و سازمانی خود به دست آوریم. نکته دوم به تعریف موفقیت مربوط می شود:

 "موفقیت عبارت است از نیل رضایتمندانه به اهداف از پیش تعیین شده در زمان معین".

بر اساس این تعریف، اگر در زندگی خود هدفی نداشته باشیم، موفقیتی هم نخواهیم داشت و به قول یک مثل غربی، باد موافق برای کشتی بدون مقصد بی معناست! در گام دوم بر اساس یک تحلیل علمی باید فاصله خود تا اهدافمان را تعیین  و مسیری که ما را به وضعیت مطلوب می رساند، شناسایی کنیم. بر این اساس مدل حرکتی ما  در فرآیند موفقیت به صورت زیر خواهد بود:

و اینک باید توجه داشیته باشیم یکی از عواملی که موجبات رضایت ما را درفرآیند موفقیت تأمین می کند، مسأله "زمان" تحقق هدف می باشد. پس باید با طراحی یک برنامه زمان بندی شده زمان دقیق تحقق اهدافمان را بدست آوریم و از اینجاست که پای مدیریت زمان در فرآیند موفقیت به میان می آید. به کارگیری آموزه های این علم موجب می شود که ما زمان کافی برای پرداختن به برنامه های خود بدست آوریم تا به موقع و با هزینه معقول اهدافمان را محقق کنیم.

مهمترین اصل در این میان، اولویت بخشیدن به فعالیت ها و تقسیم آنها به امور فوری و ضروری است که در این صورت امور غیرفوری و غیرضروری خود به خود از زندگی ما حذف می شوند.

همچنین در طراحی یک برنامه مناسب، با توجه به رسالت و بینشی که برای خود تعیین می کنیم، اولاً نیازمند انتخاب و ثانیاً اتخاذ تصمیمات استراتژیک هستیم. آموزه های علم مدیریت استراتژیک نیز از اینجا وارد فرآیند موفقیت می شود و دهها تئوری و روش و شیوه ارائه می دهد تا برنامه ای که مسیر ما را به سوی اهدافمان تعیین می کند، کار آمدتر شود.

پس از تعیین هدف و تعیین مسیر بر اساس طراحی یک برنامه زمان بندی شده با استفاده از تکنیک های مختلف برنامه ریزی، نوبت به اجرای برنامه می رسد که خود محل بحث دهها تئوری و روش اجرایی است. اما یک نکته کلیدی در این مرحله این است که در حین اجرا و پس از هر دوره زمانی، باید دستاوردهای خود را ارزیابی و نتیجه آن را در برنامه اعمال کنیم. این امر موجبات تصحیح رفتار خود و برنامه هایمان را فراهم می نماید که در نتیجه اجرای آنها، قله اهدافمان فتح گردد. اینک با بررسی دقیق فرآیند موفقیت، به یک نتیجه بسیار مهم و اساسی دست می یابیم و آن اینکه با انجام همه این فعالیت ها و در واقع با اعمال مدیریت شخصی به بخشی از توانمندی های بیکران خویش می رسیم و با تحقق اهدافمان، گوهر گرانبهای خود را در بستر شیرین "موفقیت" می یابیم! بر این اساس همه با هم این عقیده را صاحب خواهیم شد که:

ای انسان! تو می توانی ... اگر از امروز اراده کنی!

 

 پس:

 ارزش یک صدم ثانیه را از دونده ای بپرس که در المپیک نقره گرفت.


چرا سازمان شما به ERP نیاز ندارد؟

سیاوش رادپور- دنیای کامپیوتر و ارتباطات
سازمان شما نیازی به ERP ندارد! هر کسی که اندکی با ERP آشنایی داشته باشد به خوبی می‌داند که مدیریت منابع سازمان امری حیاتی است و مسلما یک سیستم ERP مناسب می‌تواند کمک شایانی به مدیران در جهت کنترل و مدیریت این منابع باشد. هر مدیری آرزو دارد که بتواند نسبت به وضعیت تمامی منابع و دارایی‌های سازمان را در زمان کوتاه و با دقت بالا آگاهی پیدا کند و نیازمند سیستمی است که برای تصمیم‌گیری در باب این منابع به او کمک کند.



ادامه مطلب ...

چهل و هشت قانون قدرت


 قانون1- هرگز ورا دست را تحت الشعاع قرار ندهید:


همیشه کاری کنید که بالا دستان احساس کنند کاملا بر شما برتری دارند. اگر خواستید آنها را خوشنود کنید یا تحت تاثیر قرار دهید،در نشان دادن استعدادهایتان زیاده روی نکنید زیرا ممکن است نتیجه عکس بگیرید. یعنی ترس و ناامنی القا کنید. کاری کنید که روسایتان از آنچه که هستند با استعدادتر به نظر آیند. در اینصورت می توانید بلندیهای قدرت را فتح کنید.

قانون 2- هرگز بیش از اندازه به دوستان اعتماد نکنید.

یاد بگیرید چگونه از دشمنان استفاده کنید:
از دوستان برحذر باشید-آنها زودتر به شما خیانت میکنند،زیرا براحتی تحریک می شوند تا به شما حسد برند. آنها همچنین فاسد و ستمگر می شوند. اما دشمنی قدیمی را اجیر کنید که از یک دوست وفادارتر خواهد بود،زیرا چیزهای بیشتری برای اثبات کردن دارید.در واقع دلایل بیشتری دارید که از دوستان بترسید تا از دشمنان. اگر دشمنی ندارید،راهی برای دشمن تراشی بیابید.

ادامه مطلب ...

مدیریت قاطع یا پر نفوذ

مهارت‌های مدیریتی

سارا نیکوکار 

بتعداد نویسندگان کتاب‌های مدیریت، تعریف مدیریت وجود دارد. مدیریت یعنی کار کردن با افراد به وسیله افراد برای تحقق هدف‌های سازمانی که لازمه‌اش این است که همه مدیران به مهارت‌های اجتماعی و انسانی مجهز باشند.

به عبارت دیگر مدیریت عبارت است از دستیابی به هدف‌های سازمانی از طریق هدایت و رهبری. بنابراین، هرکسی حداقل در مراحل مشخصی از زندگی خود یک مدیر است. سخن گفتن از مدیریت به این معنا نیست که انسان چگونه بتواند یک اداره‌ یا سازمان مشخص را اداره کند، بلکه، مراد از مدیریت این است که ما چه قوانینی را برای مدیریت داشته باشیم و چگونه بتوانیم در هر شرایط و زمان، خود را به آن قوانین پایبند بدانیم و مدیریت خودمان را آن طور با قوانین جامعه مورد نظر هماهنگ کنیم که نه خود ما و نه جامعه از آن ضرر ببیند.
«به عقب برگردید، زمانی که تازه برای اولین بار کار در سمت مدیریت را آغاز کردید. آن زمان دوست داشتید چه حرفی را بشنوید؟ اولین نکته‌ای را که به مدیر بازه گوشزد می‌کردید، چه نکته‌ای بود؟»
به پاسخ‌های زیر به این سوال در خصوص عملکرد‌های موفق یک مدیر موفق توجه کنید:
1- مشورت، مشورت، مشورت
برای پیشرفت کار و گرفتن ایده‌ها و راهکارهای جدید با دیگران مشورت کنید. 
2-اعمال مدیریت بر افراد
مدیریت به جای پروژه‌ها، رشد محصولات، ارائه خدمات به مشتریان یا هر برنامه اداری دیگر باید بر افراد اعمال شود. افکار مردم پیچیده و به هم ریخته است. افراد در حد مدیران خود می‌توانند کار کنند نه بیشتر و هر روز در حال تغییر هستند. پس بهتر است مدیر، گوش به زنگ این تغییرات باشد.
3- تحت نظر گرفتن کارمند در ابتدای کار
کارمند باید به مدت چند روز از سوی مدیر تحت نظر گرفته شود تا هدف‌ها و اعمال و علایق آنها در اوقات بیکاری مشخص شوند. چندین سال پیش عملکرد مدیر یکی از شرکت‌ها به مدت چند ماه تحت نظر گرفته شد، او با هیچ یک از کارمندان صحبت نمی‌کرد. یک ماه بعد، از اینکه هنوز دستوراتش به حالت معوق بودند، متعجب شد.
4- تصمیم‌گیری درست در هنگام عصبانیت 
در هنگام عصبانیت بهتر است از گرفتن هرگونه تصمیم‌گیری نهایی اجتناب کرد؛ زیرا گذشت زمان بر تصمیم‌گیری تاثیرگذار خواهد بود.
5-اجتناب کردن از به کار بردن عبارات کنایه‌آمیز و نیشدار به دیگران برای دادن درس عبرت 
6- پاداش دادن
به هرکس فراخور فعالیت و بازده کاری‌اش پاداش دهید و با در نظر گرفتن پاداش‌های مساوی، حرکت افراد شایسته گروه را کند نکنید و از هر کس، مطابق دانش و تجربه‌اش توقع داشته باشید تا بهترین نتیجه را به‌دست آورید. 
7-چگونگی رفتار کردن با کارمند مشکل ساز 
مدیر یکی از اداره‌ها به دلیل داشتن کارمندانی با سابقه طولانی مورد تشویق همگان بود. دستیار او خانمی بود که با کار‌هایش مدام باعث آزارش شده بود، پس از کلی تقلا سرانجام مدیر که موقعیت را مناسب می‌بیند، دستیارش را به گوشه‌ای خلوت می‌برد و به آرامی به او می‌گوید: «من مدیر تو هستم و اگر نمی توانی با من کار کنی یکی از ما باید محل کار را ترک کند و آن یک نفر مسلما من نخواهم بود.» از آن پس بود که دستیار مدیر تغییر روش داد و رابطه کاری هر دو بهتر شد. 
8- اجتناب کردن از کارهای تکراری
ضرورتی ندارد که مدیر، وقت و انرژی خود را صرف کاری کند که کارمند نیز می‌تواند آن وظیفه را انجام دهد. در نتیجه این کار، هزینه انجام کار را افزایش و به تبع آن، بهره‌وری را کاهش می‌دهد. بنابراین، تنها راه‌حل این‌گونه مشکلات، تفویض اختیار است.
مدیر، مسوول تمامی اتفاقاتی است که در حوزه اختیاراتش رخ می‌دهد. مدیر هیچ‌گاه نباید فکر کند که چون هیچ کار خاصی را شخصا انجام نداده پس مسوولش هم نیست. بر عکس باید گفت که او مسوول این‌گونه کارها نیز می‌باشد. مگر اینکه خود فرد قبول کند که مدیریت مربوط به او نیست. کسی که مسوولیت می‌پذیرد باید از توان لازم برای تصمیم‌گیری برخوردار باشد تا بتواند تصمیمی بگیرد که به نفع سازمان باشد. افزون بر این که مدیر باید در برابر پیامد‌های تصمیم‌های خود مسوولیت پذیر باشد.
9- برای کسب هر موفقیت باید سختی کشید
تصمیم‌گیری مدیران مانند تصمیم‌گیری کارمندان باید در جهت سود آوری برای شرکت باشد. اغلب، کارمندان با یکدیگر در تضاد مستقیم هستند. مدیر باید از کارمندان بخواهد ضمن اعلام مشکل چند راه حل مناسب نیز ارائه دهد.
10- حقوق انسانی باید برای هر کس رعایت شود
فقط به این علت که کسی مدیر شده است دلیل نمی‌شود که همه احساسات خود را نادیده بگیرد. بهتر است مدیر از خوشحالی کارمندان احساس خوشحالی کند تا فاصله‌ها تا حدی کمتر شوند. 
11- صادق بودن با کارمند
مدیر باید در کارش با کارمند صادق باشد، همان طور که انتظار دارد که کارمند در کارش صداقت داشته باشد، خود او نیز باید این موضوع را رعایت کند. حتی اگر قرار است که خبر بدی داده شود، رو راستی و صداقت از بدی خبر می‌کاهد. 
12- دفاع کردن از کارمند
چنانچه مدیر از کارمند حمایت و جانبداری کند، مطمئنا کارمند آن را جبران خواهد کرد. 
13- داشتن صبر و بردباری در حل مشکلات
برای حل مشکلات و ایجاد شرایط مناسب، مدیر صبور باشد و روحیه انتقادپذیر داشته باشد و به صحبت‌ها و نظرات دیگران با رعایت احترام آنان گوش فرا دهد.
14- باز کردن درها و پنجره‌ها 
اجازه دهید همگان از نور و هوای تازه که ارزان‌ترین موهبت‌ها ی الهی هستند، بهره‌مند شوند. گاهی وزش یک نسیم می‌تواند آرامش چشم‌گیری برای محیط به ارمغان بیاورد و همچنین بهتر است درهای اتاق خود را به‌ روی کارمندان بگشایید تا جرات یابند نظرات و پیشنهادهای خود را در خصوص سازمان، آزادانه و بدون هراس بیان کنند.
منبع: فصلنامه توسعه مهندسی بازار