ایمنی صنعتی چیست؟
در محیط های صنعتی با وجود ماشین آلات و ابزار فراوان، غالبا کارگران در معرض خطرات گوناگون قرار دارند، با پیشرفت فن آوری و افزایش کاربرد ماشین آلات در تولید نیز مخاطرات و احتمال بروز حوادث در اینگونه محیط ها فزونی می گیرد.
ایمنی صنعتی علمی است که در پیشگیری از بروز حوادث در محیط کار به یاری انسان می شتابد و همواره در راستای حفاظت و حراست از نیروی کار و سرمایه گام بر می دارد.
●تعاریف و محتوا
اصولا ایمنی صنعتی رشته ای است که به مجموعه تدابیر، اصول و مقرراتی گفته می شود که با به کار گرفتن آنها می توان نیروی انسانی و سرمایه را در برابر خطرات گوناگون در محیط های صنعتی به گونه ای مؤثر و کارا نگهداری کرد و به این وسیله یک محیط کار بی خطر و سالم برای افزایش کارایی کارکنان به وجود آورد.
●ایمنی
تعریف ایمنی عبارت است از میزان درجه دور بودن از خطر، واژه (Hazard) که در تعریف علمی ایمنی آمده است، در واقع شرایطی است که دارای پتانسیل رساندن آسیب به کارکنان، تجهیزات و ساختمان ها، از بین بردن مواد یا کاهش کارایی در اجرای یک وظیفه از پیش تعیین شده می باشد.
هنگامی که (Hazard) وجود دارد امکان وقوع اثرات منفی یادشده وجود خواهد داشت.
کلمه (Danger) گویای قرار گرفتن در معرض یک (Hazard) است، به این ترتیب ایمنی متضاد (Danger) بوده است، و در صدد حذف خطرات بالفعل موجود در محیط کار می باشد.
ایمنی به طور صددرصد و متعلق وجود ندارد و عملا هم هیچگاه حاصل نخواهد شد از اینروست که گفته می شود ایمنی حفاظت نسبی در برابر خطرات است.
●منظور از ایمن و غیرایمن چیست؟
یک مکان، یک کار معین و یا یک دستگاه زمانی ایمن انگاشته می شود که احتمال خطر مرگ، مجروح شدن و یا ابتلا به بیماری برای کسانیکه در آنجا بوده یا با آن دستگاه کار می کنند در حد قابل قبول پایین باشد. به طور کلی، می توان چنین گفت که میزان خطر قابل قبول با پایین آمدن سطح ایمنی، افزایش سطح ایمنی کاهش می یابد. در واقع بهداشت حرفه ای بیماری ها را کاهش می دهد و ایمنی صنعتی به کاهش تمام خطرات می پردازد.
●مهندسی ایمنی صنعتی
با توجه به تعریف ایمنی، مهندسی ایمنی عبارت است از «مقررات یا نظامی که برای کاهش وقوع حوادث از طریق حذف یا کنترل خطرات به کار می روند) در مهندسی ایمنی صنعتی مسائلی که در ایمن کردن محیط کار مورد توجه قرار می گیرند عبارتند از:
الف- پیشگیری از حوادث
ب- عوامل انسانی
ج- طراحی و جانمایی دستگاه ها و تجهیزات
د- مدیریت و راهبری ایمنی
ه- آموزش
و- بازرسی
حیطه فعالیت مهندسی ایمنی امروزه گسترده تر شده است و به شاخه ها و گرایش های گوناگون دانشگاهی گسترش یافته است که عبارت است از:
۱- مدیریت خطر
۲- پیشگیری از خطرات
۳- مهندسی آتش سوزی
۴- کنترل خطر
●مدیریت و راهبری ایمنی
مدیریت، مسئول ایمنی و بهداشت کارکنان است، همانگونه که یک مدیر برای بهره وری و سودآوری مسئولیتی سنگین دارد، در مورد ایمنی و بهداشت نیز چنین وضعیتی صادق است تولید از دست رفته ممکن است از طریق بهبود مدیریت مجددا به دست آید. اما هیچ راهی برای جبران تلفات انسانی که در نتیجه بروز حوادث حاصل می شود، وجود ندارد. این نکته مورد توافق متخصصان علم مدیریت است که تنها ۱۵ درصد از مشکلات سازمان یا کارخانه ممکن است به وسیله کارکنان حل و کنترل شود، در صورتیکه ۸۵ درصد این مشکلات را می توان از طریق مدیریت مهار کرد.
●عوامل اصلی در مدیریت ایمنی
۱- برنامه ریزی ایمنی
۲- سازماندهی ایمنی و فعالیت های آن
۳- هدایت برنامه های ایمنی
۴- کنترل عملکردها و نتایج حاصله
●بهداشت و ایمنی
بهداشت به معنای مصون داشتن کارکنان از بیماری و سالم نگهداشتن وضعیت جسمانی و روانی آنهاست ایمنی به معنای محافظت کردن کارکنان از آسیب های مربوط به حوادث کاری است. این عوامل حائز اهمیت است، زیرا کارکنانی که از سلامتی برخوردارند و در محیطی ایمن کار می کنند ثمربخش ترند. به این دلیل مدیران آینده نگر، حامی برنامه های پیشرفت بهداشت و ایمنی هستند. امروزه به دلیل ملاحظات قانونی تمام سازمان ها موظف به مراقبت بهداشت و ایمنی کارکنان خود هستند.
●ایمنی در افزایش بهره وری
لازم به ذکر است که اصول ایمنی و بهداشت حرفه ای نیز علاوه بر اثرات غیرمستقیم بر بهره وری و بازده اقتصادی واحدهای صنعتی، به طور مستقیم بر این موارد تأثیر دارد.
به طور کلی خسارات مالی یا جانی، عواقب و پیامدهای منفی تمامی حوادث صنعتی را تشکیل می دهند.
بنابراین وقوع حوادث یا سبب آسیب دیدن دستگاه ها و تجهیزات مواد خام، محصولات یا محیط کار می شود و یا صدمات غیرقابل جبران جسمی و جانی را به همراه خواهد داشت.
مزایای توجه به رعایت اصول ایمنی و بهداشت حرفه ای به شرح زیر است:
▪ برای کارگر:
۱- افزایش روحیه ۲- کاهش فشار کار ۳- کاهش جراحات و صدمات ۴- کاهش حوادث ۵- افزایش راحتی ۶- افزایش حفظ رفاه و سلامتی ۷- افزایش سطح بهداشت کار
▪ برای کارفرما:
۱- کاهش حوادث ۲- افزایش کیفیت محصول ۳- افزایش کارایی کارکنان ۴- کاهش خطاها ۵- کاهش مخارج درمانی کارگران ۶- استفاده بهتر از نیروی انسانی ۷- کاهش مخارج تولید.
▪ حفاظت و ایمنی :
●وظیفه مدیریت در امر حفاظت و ایمنی در محیط کار چیست؟
لازم است مدیران و کارفرمایان به اهمیت و ارزش حفاظت صنعتی پی ببرند. باید از زیان های مادی ناشی از حوادث صنعتی (اعم از مستقیم و غیرمستقیم) آگاهی داشته باشند مضافاً از همه مهمتر به ارزش و منزلت عامل انسانی و سلامت او توجه کند. لازم است مدیریت بر تمام کارکنان و محیط کار تأثیر داشته باشد و عوامل ایمنی محیط را که در کم کردن حوادث مؤثرند به نحو مطلوب بشناسند و کوشش و توان خود را در حفظ و سلامت کارکنان و ماشین آلات به نحو مطلوب مصرف کند.
●ایمنی محیط کار:
ایمنی شرایطی است که منابع انسانی را از عوامل مضری که می توان سلامتی آنان را به خطر اندازد، مصون می دارد مسئولیت عمده ایمن سازی محیط کار به عهده مدیران سطوح بالای سازمان به ویژه مدیران پرسنلی است. البته اهمیت همکاری کلیه کارکنان را در محیط امن نمی توان نادیده گرفت.
به عبارت دیگر ایمنی کار عبارت است از: فراهم آوردن موجباتی که از بیماری ها و حوادث ناشی از کارهای صنعتی جلوگیری می کند. یعنی هرچه تعداد حوادث ناشی از کار کمتر باشد می توان گفت که ایمنی بیشتری در محیط کار وجود دارد.
●حوادث ناشی از کار:
هر سال میلیون ها حادثه ناشی از کار در دنیا اتفاق می افتد. برخی از این حوادث باعث مرگ و برخی دیگر موجب از کارافتادگی موقت می شوند که ممکن است ماه ها دوام یابد. حوادث ناشی از کار سبب ناراحتی افراد بشر و زیان های اقتصاد می گردند و جامعه متحمل خسارات فراوان می شود. به همین جهت جلوگیری از آنها وظیفه ای مهم و اساسی است.
الف- تعریف حادثه:
آنچه انسان را ناخواسته از مسیر زندگی طبیعی منحرف ساخته و برای او ناراحتی جسمی و روانی و یا خسارات مالی ایجاد نماید، حادثه نامیده می شود. در دایره المعارف سازمان بین المللی کار، حادثه چنین تعریف شده است: «حادثه عبارت است از یک اتفاق. مقصود از حین انجام کار تمامی اوقاتی است که بیمه شده در کارگاه، مؤسسات وابسته، ساختمان ها و محوطه آن مشغول کار باشد، یا به دستور کارفرما در خارج از محوطه کارگاه مأمور انجام کاری می شود. ضمناً تمام اوقات رفت و آمد بیمه شده از منزل به کارگاه و بالعکس جزء اوقات کار محسوب می شود.
●دلایل ایجاد حوادث:
حوادث معمولا نتیجه شرایط و یا عملیات نامطمئن و ناایمن است شرایط ناایمن شامل استفاده از تجهیزات بد طراحی شده و غیرمجهز، محیط پرخطر به عنوان نمونه، لیز بودن به دلیل ریختن آب، یا ابزار و تجهیزات است. باید توجه داشت که تمام عملیات غیرایمن منتهی به حادثه در محیط کار نمی شود و تمام حوادث به آسیب و صدمه ختم نخواهد شد بسیاری از مسئولین رسیدگی و بررسی حوادث معتقدند که اکثر حوادث در نتیجه خطای انسان ها به وجود می آیند. البته حوادثی نیز به دلیل نقص ابزار و تجهیزات یا محیط کاری ناایمن رخ داده است. اما در بیشتر موارد به مزایای ایمنی ابزار و تجهیزات و محیط مطمئن از سوی کارکنان توجهی نشده، یا توصیه های ایمنی و احتیاط های لازم نادیده گرفته شده اند.
ب- انواع روش طبقه بندی حوادث:
حوادث ناشی از کار را می توان به روش های گوناگونی طبقه بندی نمود:
۱- حوادث برحسب افراد به وجود آورنده طبقه بندی می گردند، مانند: مدیر، استاد کار و کارگر
۲- حوادث را برحسب علل آنها طبقه بندی می نمایند. مانند: ماشین آلات ترابری، انفجار و آتش سوزی و مواد سمی
۳- حوادث را برحسب کیفیت عملی که باعث حادثه گردیده، طبقه بندی می کنند، مانند: برداشتن حفاظ از روی دستگاه، عدم احتیاط لازم هنگام کار و راه اندازی دستگاه بدون اجازه.
۴- حوادث را براساس شرائط محیط بوجود آورنده طبقه بندی می کنند، مانند: عدم روشنایی کافی، تهویه نامناسب، سر و صدا در محیط کار
ج- روش های پیشگیری از حوادث:
۱- وضع مقررات قانونی
۲- تعیین اصول و میزان ها
۳- بازرسی
۴- تحقیقات فنی
۵- تحقیقات پزشکی
۶- تحقیقات روانشناسی
۷- تحقیقات کاری
۸- آموزش
۹- راهنمایی و تشویق
۱۰- مزایای مالی
۱۱- تشکیل کمیته حفاظت و بهداشت کار در کارگاه
منبع: پایگاه اطلاعات صنعتی ایران - مجله گسترش صنعت
دلایل گوناگونی برای شکست یک پروژه وجود دارد، ولی مدیر پروژه نباید از این بابت نگران شود چرا که بیشتر این دلایل می توانند تحت کنترل وی باشند و از بابت جای امیدواری است. در این مقاله 10 دلیل عمده شکست یک پروژه و آنچه که باید در این رابطه انجام داد تشریح شده است.
1- منابع ناکافی (Insufficient resource)
مدیر پروژه گاهی در شروع پروژه منابع و بودجه ناکافی به پروژه اختصاص می دهد. مدیر پروژه باید میزان منابع و بودجه کافی که نیاز دارد و آنها را در اختیار ندارد به سرمایه گذار (حامی) پروژه بدون فوت وقت اطلاع دهد.
2- مهلت های غیر ممکن (Impossible deadlines)
در برخی از موارد مهلت های پروژه دستیافتنی نیستند. در چنین مواردی مدیر پروژه باید این موضوع را با حامی پروژه مطرح کرده و وی را توجیه نماید تا بتواند زمانبندی این مهلت ها را منطقی نماید.
3- ارتباطات ضعیف (Poor communication)
مدیر پروژه در تشریح وضعیت پروژه به اعضای پروژه و حامی پروژه ناموفق است و همه فکر می کنند که پروژه به خوبی در حال پیشرفت است تا اینکه نتایج مورد انتظار در مهلت های از پیش تعیین شده بدست نمی آید. مدیر پروژه باید بی درنگ و از همان ابتدای پروژه تمامی لغزش ها را گزارش دهد و آن ها را پنهان نسازد. در این صورت به ذینفعان پروژه این فرصت را داده می شود تا برای بازگشت به وضعیت مناسب به مدیر پروژه کمک کنند.
4- عدم تمرکز (Lack of focus)
هنگامی که گروه پروژه نمی دانند چه انتظاری از آنها وجود دارد، تمرکز خود را روی پروژه از دست می دهند. از آنها خواسته می شود تا وظیفه ای را انجام دهند ولی به آنها گفته نمی شود چه چیزی و در چه زمانی مورد نیاز است. هر یک از اعضای پروژه باید هدف مشخصی برای برآورده شدن داشته باشند. آنها باید مهلت برای کارهایشان داشته باشند و مدیر پروژه باید میزان پیشرفت کارهای محوله به آنها را در هر مرحله از پروژه پایش و اندازه گیری نماید.
5- دلگرمی ضیعف (Low morale)
حین پیشرفت پروژه اگر دلگرمی به گروه پروژه داده نشود آنها انگیزه ای نخواهند داشت. وقتی مدیر پروژه از گروه پروژه رعایت چارچوب های زمانی را انتظار دارد باید انگیزه کافی برای پیشرفت پروژه را نیز ایجاد نماید. همچنین مدیر پروژه باید به خودش نیز انگیزه قوی بدهد. تنها با سلامت بخشیدن، آرامش خاطر دادن و ایجاد انگیزه واقعی مدیر پروژه می تواند این دلگرمی را به دیگران در گروه پروژه اعطا نماید.
6- پشتیبانی ناکافی (Insufficient support)
مدیر پروژه معمولا از حمایت ناکافی حامی پروژه برخوردار است. هیچ کس نیست تا برای حل مسایل پروژه یا تامین منابع بیشتر در مواقع ضروری کمک کند. در موارد این چنینی مدیر پروژه باید موضوع را با حامی پروژه در میان گذشته و با او به طور شفاف و رک گفتگو کند و آنچه را که مورد نیاز است به او یادآوری نماید.
7- خزش محدوده پروژه (Scope creep)
گستره کاری پروژه معمولا تغییر می کند، به طوری که مدیر پروژه قادر نخواهد بود با انتظارات ثابتی روبرو باشد. گستره کاری پروژه باید به طور شفاف تعریف شود و سپس طی فرآیندی مشخص تغییرات درخواست شده به طور رسمی تایید شوند.
8- چارچوب زمانی طولانی (Lengthy timeframes)
دامنه زمانی پروژه ممکن است به سادگی طولانی شود. هر گاه نیازمندی های مشتری زمان بندی پروژه را تغییر دهد، مدیر پروژه باید پروژه را به پروژه های کوچک و قابل تحویل تفکیک نماید.
9- نبود ابزار مناسب (Lack of tools)
فقدان ابزاهای مناسب برای انجام وظایف پروژه می تواند باعث بروز مسایل گوناگونی شود. استفاده از ابزارهای کیفیت خوب مانند الگوها، فرآیندها و یک روش شناسی برای پروژه، پروژه را با موفقیت همراه خواهد ساخت.
10- عدم مشارکت مشتری (Customer involvement)
به مشارکت نگرفتن مشتری باعث بروز خطاهای مهلکی در پروژه می شود. مدیر پروژه باید مشارکت مشتری را حین اجرای پروژه به منظور حصول اطمینان از اینکه نیازمندی ها وی تامین می گردد، جلب نماید. این نکته مهم را باید به یاد داشت چنانچه مشتری راضی باشد پروژه موفقیت آمیز تلقی می گردد.
منبع : مشاور مدیریت
| |
حتما جمله یا جملاتی همچون «در فلان جا کار میکنم، چاره دیگری ندارم» را شنیدهاید. آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید که پس از یافتن یک شغل و استخدام در یک جا، تا فرارسیدن بازنشستگی همانجا ساکن میشوید یا ترجیح میدهید هرچند سال یک بار، تحولی در زندگی حرفهایتان ایجاد کنید و شغل، محل کار یا کارفرمای جدیدی را تجربه کنید؟ برای بسیاری از افرادی که در یک شغل ماندگار میشوند و سالها تجربه کسب میکنند، تغییر شغل و یافتن موقعیتهای جدید کاری، به کاری بسیار سخت و شاق تبدیل میشود. کابوس بیکارشدن و نیافتن شغل دلخواه، طی کردن مجدد همه مراحل فرآیند استخدام، به خطر انداختن امنیت شغلی که با سالها کار در یک مکان ثابت کسب شده و.... از جمله فاکتورهایی هستند که باعث میشوند افراد با وجود نداشتن شور و شوق اولیه در کار خود، بیانگیزگی و کار از روی اجبار، به استقبال موقعیتهای جدید شغلی نروند.
شاید همه اینها، بخشی از دلایلی هستند که باعث میشود افراد، زندگی حرفهای خود را مروری دوباره کنند و به فکر فتح قلههای جدید و پیمودن راههای نرفته بیفتند. آیا برای تغییر شغل یا یافتن شغلی بهتر، بیتابی میکنید؟ آیا آرزو میکنید ای کاش در پست فرد دیگری بودید؟ با پاسخ دادن به اینگونه پرسشها میتوانید بفهمید آیا برای برداشتن گامهای بلندتر در این مقطع از زندگی حرفهای خود، آماده هستید یا نه؟
درنهایت به خاطر داشته باشید تغییر شغل یا تغییر محیط کار فعلی، بخشی از فرآیند طبیعی هر زندگی است. مطالعات در این زمینه نشان داده است بیشتر افراد در طول زندگی، شغل خود را (منظور از شغل، پست یا مسوولیت خاصی است که افراد در ارتباط با رشته تحصیلی، مهارتها و تواناییهای خود دارند و نه حرفه) چندین بار عوض میکنند.
خیلی از افراد شغل خود را عوض میکنند چون کارشان را دوست ندارند، کارفرمایشان را دوست ندارند، محیط کارشان را نمیپسندند، با همکاران خود اختلاف دارند و.... بنابراین گام اول در تغییر شغل، مشخص کردن چیزها و کارهایی است که دوست ندارید و همچنین آگاهی از زمان لازم برای انجام این کار.
با این حال، آگاهی از آنچه دوست ندارید تنها یک بعد قضیه است، زیرا در نقطه مقابل باید بدانید چه کاری را به جای کار فعلی خود دوست دارید، چه کارفرمایی را میپسندید، در چه محیط کاری احساس رضایتخاطر بیشتری خواهید کرد و... تا بتوانید در مسیر تغییر شغل، گام درستی بردارید و کمتر خطر کنید.
چه کاری شما را به هیجان میآورد؟ در اوقات فراغت به چه کاری علاقه دارید؟ آیا تحصیلاتتان با کاری که انجام میدهید همخوانی دارد؟ چند ساعت در روز کار میکنید؟ آیا کار زیاد شما را خسته کرده است یا بیعلاقگی به کاری که انجام میدهید؟
همین که علایق خود را کشف کردید وقت بیشتری را صرف تحقیق درباره مشاغلی کنید که به شکلی در ارتباط با علایق شما هستند. از داشتن شک و هراس در این مرحله نترسید، چون داشتن چنین حسی در فرآیند تغییر شغل اجتنابناپذیر است، چراکه تغییر شغل یعنی خطر؛ همچنین میزان تحقیقات شما بستگی به این دارد که چقدر میخواهید طیف فعالیتهای خود را تغییر دهید.
فرض را بر این بگیرید که از شغل کنونی خود خسته شدهاید و احساس میکنید نیاز به یک تنوع حرفهای دارید. درصدد تغییر شغل برمیآیید، اما برای لحظهای با خود فکر میکنید که تکلیف آن همه تجربهای که در شغل کنونی خود کسب کردهاید و برای آن آموزش دیدهاید، سخت کار کردهاید و دشواریهای مختلفی تحمل کردهاید، چه میشود؟ آیا باید همه آنها را دور انداخته و از صفر شروع کنید؟
به عنوان مثال مهارتهای بسیاری همچون توانایی در مدیریت، روابط عمومیقوی، برنامهریزی و... وجود دارند که قابل تعمیم در آن کاری هستند که تصمیم دارید از این به بعد انجام دهید، از این رو ممکن است خودتان هم از این که در شغل جدید به خاطر داشتن مهارتهای سابق، تسلط و اعتماد به نفس زیادی دارید، تعجب کنید.
همانطور که پیشتر گفته شد هنگام تصمیمگیری برای شغل باید در مرحله اول تشخیص دهید که چه کاری برای شما مناسب است و بخشی از این تشخیص به این مربوط میشود که بدانید در کدام حرفهها یا مشاغل میتوانید از مهارتهایی که دارید (مهارتهای قابل انتقال) مجدد استفاده کنید.