در طول تاریخ افراد خود شیفته همیشه برای تشویق افراد و شکل دادن آینده وجود داشتهاند. زمانی که گروههای نظامی و سیاسی بر جوامع حکومت میکنند، این افرادی مانند ماهاتما گاندی، ناپلئون و روزولت هستند که آینده را رقم زدند. ولی هر از چند گاهی، زمانی که تجارتها روی جامعه بسیار تاثیر گذار میشوند، سازمانها هم به عنوان نوعی موتور اجتماعی، سهم خود از پرورش مدیران خود شیفته را ایفا میکند. این موضوع در ابتدای قرن گذشته زمانی که افرادی مانند ادیسون با استفاده از تکنولوژیهای جدید، ساختار صنعت آمریکا را تغییر دادند به وقوع پیوست و به نظر محققین امروز هم دوباره این اتفاق رخ میدهد.
ولی فروید معتقد بود که خودشیفتگی جنبههای منفی هم دارد. افراد خودشیفته آن طور که فروید بیان میکرد، افرادی به صورت احساسی جدا شده از بقیه هستند که به کسی اعتماد نمیکنند. اگر احساس خطر کنند، ممکن است به صورت بسیار شدیدی عصبانی شوند. موفقیتها ممکن است منجر به مهمتر جلوه کردن آنها در نزد خودشان شود. به همین دلیل است که به نظر فروید، افراد خود شیفته سختترین نوع شخصیتی برای برقراری ارتباط بودند. برای مثال یکی از اعضای هیاتمدیره سازمان oracle مدیرعامل سازمان را این گونه توصیف میکند که: «تنها تفاوت بین خدا و لری این است که خدا فکر نمیکند که لری است.» چنین مشاهداتی واقعا متعجبکننده هستند. ولی در بسیاری از موارد مشکلزا هم هستند. به همین دلیل است که بسیاری فکر میکنند که افراد خودشیفته، آدمهای خوبی نیستند.
ولی خود شیفتگی در شرایطی میتواند بسیار مفید هم باشد. فروید خودش هم پس از مدتی نظرش را عوض کرد و به این نتیجه رسید که همه ما حدی از خود شیفتگی را داریم. مدیرانی مانند جک ولش، نمونههایی از خود شیفتههای بهره ور هستند. آنها استراتژیستهای بزرگی هستند که تصویر بزرگ را میبینند و در چالشهای پر خطر تغییر دادن دنیا، معانی جدیدی مییابند.
قانون اول : باید به اجماعی بر روی اهداف و نتایج پروژه برسی ! قانون دوم : باید بهترین تیم پروژهای را که میتوانی ، بسازی ! قانون سوم : برنامهای فراگیر و مناسب رشد و ترقی تهیه و آن را بروز نگاه دار ! قانون چهارم : میزان منابع موردنیاز ، انسان و تجهیرات را محاسبه کن ! قانون پنجم : زمانبندی واقعبینانهای تهیه کن ! قانون ششم : سعی نکن بیش از آنچه قرار است انجام شود ، انجام دهی ! قانون هفتم : نقش افراد را بهخاطر بسپار ! قانون هشتم : حمایت مداوم مدیریت سازمان و افراد کلیدی را به دست آور ! قانون نهم : منتظر و مترصد تغییرات باش ! قانون دهم : افراد را ازآنچه تاکنون انجام دادهای مطلع کن ! قانون یازدهم : مبدع کارهای نو و روشهای نو باش ! قانون دوازدهم : رهبر پروژه باش .
برای اداره کسبوکار خود به مهارتهای مدیریتی زیادی علاوه بر دانش بازار نیاز دارید. اگر شما کسبوکار خود را شروع کردهاید باید تمام کارها، از خدماتدهی به مشتریان تا آماده سازی حسابها را خودتان انجام دهید که اغلب مواقع کار سخت و دشواری است. در ذیل مهارتهای اصلی چرخاندن کار و چگونگی پرورش آنها بیان شده است.
Gary Convis, President, Toyota Motor Manufacturing Kentucky
Since this column is meant to link automotive engineers with lean manufacturing, I would like to share my personal experience as a mechanical engineer who started out in the traditional way of manufacturing, and along the way discovered a much better way - the Toyota Production System.
مقدمه
دو انقلاب در ابتدا و انتهای قرن بیستم رخ داد. انقلاب آغازین همانا ظهور تولید انبوه و پایان عصر تولید دستی است و انقلاب پایانی ظهور ناب و خاتمه یافتن عصر تولید انبوه است. اکنون جهان در آستانه عصری جدید به سر می برد، عصری که در آن دگرگونی شیوه های تولید محصولات و ساخته های بشر چهره زندگی او را یکسره دگرگون خواهدکرد.
تولید دستی
یک تولیدگر دستی از کارگران بسیار ماهر و ابزارهای ساده اما انعطاف پذیر استفاده میکند تا دقیقا آنچه را بسازد که مشتری میخواهد. یعنی یک واحد در یک زمان برخی مشخصه های تولید دستی عبارتند از:
1- وجود نیروی کاری ماهر
2 - وجود سازماندهی بسیار غیرمتمرکز
3 - به کارگیری ابزارآلات ماشینی چندکاره
4 - حجم بسیار پایین تولید
همچنین از ضعفهای تولید دستی این است که قیمت محصول بالا بوده و در صورت افزایش حجم تولید، قیمت پایین نمیآید. (امروزه در مورد ماهواره ها و سفینه های فضایی که برجسته ترین تولیدات دستی هستند همین مشکل وجود دارد).
تولید انبوه
تولیدگر انبوه در طراحی محصولات از متخصصان ماهر استفاده میکند، اما این محصولات توسط کارگران غیر ماهر ساخته میشوند که ماشین آلات گران و تک منظوره را هدایت میکنند. این محصولات همشکل ماشینی، در حجم بسیار بالا تولید میشوند. ازآنجا که تولید محصول جدید محتاج تغییر کل سیستم است، بسی گرانتر از محصول قبلی خواهد شد. از این رو تولیدکننده انبوه تا جایی که ممکن باشد، از نوآوری در طرح خودداری میکند. در نتیجه اینکه محصول، به قیمت از دست رفتن تنوع و به دلیل وجود روشهای کاری که برای کارکنان کسالت بار است، ارزانتر در اختیار خریدار قرار میگیرد. برخی از مشخصه های تولید انبوه عبارتند از:
نیروی کار: تقسیم کار تا هرجا که امکان دارد. در کارخانه های با تولید انبوه، کارگرمونتاژکننده تنها به چند دقیقه تعلیم و آموزش نیاز دارد.
سازماندهی: بااستفاده از یک ادغام عمودی کامل، تولیدکننده انبوه سعی میکند که از مواد اولیه تا سایر قطعات را خود تولید کند. ولی مشکل ادغام عمودی کامل، دیوان سالاری وسیع است.
ابزارها: از ابزارآلاتی که فقط در هر زمان یک وظیفه را انجام میدهد استفاده میکند که این کار صرفه جویی زیادی در زمان آماده سازی ماشین آلات به وجود میآورد.
محصول: محصولات تنوع کم دارند ولی قیمتهای آن به خاطر تنوع کم روند نزولی پیدا میکند.
تولید ناب
زادگاه تولید ناب در شرکت تویوتا در جزیره ناگویا در ژاپن است. نخستین پیروزی خانواده تویودا در صنعت ماشین آلات نساجی بود و در دهه 1930 به دلیل نیاز شدید دولت شرکت مذکور وارد صنعت وسایل نقلیه موتوری گردید در آن سالها این شرکت با مشکلاتی از قبیل بازار داخلی کوچک، نیروی کار ثابت، فقدان سرمایه کافی و رقبای خارجی علاقه مند به بازار ژاپن روبرو بود.
یک تولیدگر ناب مزایای تولید دستی و تولید انبوه را با یکدیگر تلفیق کرده و از قیمت بالای اولی و انعطاف ناپذیری دومی اجتناب میکند و از ماشین آلاتی استفاده می کند که هم خودکار و هم انعطاف پذیرند. برخی از مشخصه های تولید ناب عبارتند از:
1 - استفاده از JIT
2 - تاکید بر پیشگیری از تولید محصول معیوب
3 - پاسخ به نیازهای مشتریان
4 - کایزن
5 - سیستم افقی ارتباطات
6 - افزایش ادغام وظایف
اما مهمترین تفاوت میان تولید انبوه و تولید ناب، تفاوت در اهداف نهایی این دو است. تولیدگر انبوه هدف محدودی که ( به اندازه کافی خوب بودن ) است را دارد وبه عبارتی دیگر، ( شمار قابل قبول عیبها )، و همچنین بیشترین سطح قابل قبول برای موجودی و گستره معینی از محصولات یکسان اما اندیشه تولیدکننده ناب بر (کمال ) است، یعنی نزول پیوسته قیمتها، به صفر رساندن میزان عیوب، به صفر رساندن موجودی، تنوع بی پایان محصول.
پس از جنگ جهانی اول هنری فورد و آلفرد اسلون (مدیر جنرال موتورز) تولیدات صنعتی جهان را از قرون تولید دستی که شرکتهای اروپایی رواج داده بودند، به در آوردند و به عصر تولید انبوه کشاندند. و با ترویج این شیوه تولید در تمام صنایع این کشور(آمریکا) رهبر جدید شیوه های تولیدی گردید و صنعت خودروسازی موتور و قلب تپنده اقتصاد این کشور شد. در همین راستا، پیتر دراکر در سال 1946 لقب "صنعت صنعتها" رابه صنعت خودروسازی اطلاق کرد.
همچنین تولید ناب در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم توسط تاای چی اوهنو درشرکت خودروسازی تویوتا در کشور ژاپن مطرح گردید. بحث تولید ناب در سال 1990 توسط جیمز ووماک و همکارانش از دانشگاه MIT در قالب یک کار تحقیقی با عنوان "ماشینی که جهان را تغییر داد" منتشر گردید. او و همکارانش تولید ناب را تقریبا به عنوان ترکیبی از مدل تولید سنتی (FORD) و کنترل اجتماعی در محیط تولید ژاپنی میشناسند.
Industrial Automation
Industrial automation is the use of robotic devices to complete manufacturing tasks. In this day and age of computers, industrial automation is becoming increasingly important in the manufacturing process because computerized or robotic machines are capable of handling repetitive tasks quickly and efficiently. Machines used in industrial automation are also capable of completing mundane tasks that are not desirable to workers. In addition, the company can save money because it does not need to pay for expensive benefits for this specialized machinery. There are both pros and cons for a company when it comes to industrial automation.
On the plus side, with soaring healthcare costs, paid days off, vacation time, and other costly employee benefits, companies can save money with industrial automation. While robotic machinery can initially be extremely expensive, the loss of monthly wages for production workers leads to incredible savings for the company. While machinery used for industrial automation can break down, it does not happen often. If it does, only a handful of maintenance or computer engineers are needed to handle repairs and get lines running smoothly again.
In addition, many plants hire dozens of production workers for a variety of shifts and need to close on certain days. Industrial automation, however, allows a company to run the plant twenty-four hours a day, 365 days a year, without paying overtime. This fact alone can add up to significant savings.
A company that employs forty-eight factory workers on three different shifts and closes on weekends, for example, can save thousands of dollars with industrial automation. This is particularly true if weekend work is necessary, which means overtime pay of time and a half must be paid for Saturday work and double-time for Sunday. This equates to an additional twelve hours of pay per employee. Of course, life insurance, 401K benefits, dental insurance, health insurance, pension coverage, and disability also contribute to the expense.
Industrial automation can eliminate the need for all forty-eight jobs. The robotic machinery used for industrial automation may only involve a monthly payment until the machinery is paid for, a couple technicians to keep the robotic machinery running, and electricity costs. Unfortunately for workers, industrial automation can eliminate thousands of jobs. As the workforce decreases and the cost of living increases, many families struggle to make ends meet as their jobs are replaced by high-tech machines.