شاید فکر، کنید می خواهیم شوخی کنیم. زیرا از قدیم به ما عکس این مطلب را گفته اند! و ادبیات ایرانی پر است از سخنان نغز و دلنشینی که نسبت به ارزش و قدر و منزلت وقت بیان داشته اند. آری، من هم با شما موافقم ولی شاید توجه کرده باشید که متأسفانه این گفتارها، چندان در نحوه زندگی مردم ما تأثیر نکرده است!
اشتباه نکنید! این بار قرار نیست با مقاله ای از سری بحث های آسیب شناسی اجتماعی مواجه شوید! بلکه روی سخن با شما خواننده عزیز است که به قدرت عظیم و سرمایه گرانبهایی که در وجودتان نهاده شده، واقفید. بر این اساس اگر وقت و زمان، گرانبهاست، بخاطر ارزشمند بودن انسان است و الا چگونه می تواند بخودی خود ارزشمند باشد؟ در این صورت با ما موافق خواهید بود اگر بگوئیم:
ای انسان! وقت طلا نیست؛
تو گرانبهاترینی ...
در اینجا می خواهیم با مفهوم صحیح "مدیریت زمان" آشنا شویم که مقصود از آن مدیریت بر زمان نیست؛ بلکه مقصود مدیریت بهینه برنامه ها و فعالیتهایی است که در بستر زمان صورت می پذیرد.
بر این اساس با فراگیری آموز ه های "مدیریت زمان" به مدیریت شخصی(Self Management ) در ارتباط با زندگی فردی و سازمان دست می یابیم.
بنابراین رویکرد، "زمان" عاملی است با قابلیت انعطاف نامحدود برای دسته بندی بهینه فعالیتها که می تواند در خدمت افزایش توانمندی انسان قرار گیرد.
اینک به خاطر بیاورید که چند بار در طول زندگی احساس کمبود وقت نموده و آرزو کرده اید که ای کاش در هر روز بجای 24 ساعت، 48 ساعت وقت می داشتید؟
حال، اگر به شما بگویند آرزوی شما برآورده شده، چه احساسی خواهید داشت؟ کلید تحقق این آرزوی شما در آموز ه های علم مدیریت زمان می باشد! این علم به شما می آموزد که چگونه می توانید بخشی از اوقات خود را آزاد کنید؛ دقیقاً مثل موقعی که با کمبود فضا مواجهیم و با یک مدیریت صحیح نسبت به لوازم و اشیا به فضایی باز دست می یابیم! یعنی همان عملی که در شرکت های بزرگ موجب میلیونها دلار صرفه جویی و سود می شود!
یکی از مهمترین مسایل انسان در هر شرایطی، هر سن و سالی و با هر مذهب و اعتقادی، مسئله "موفقیت" (Success) می باشد.
تمام دانشمندان و محققان نیز در تلاشند تا انسان را در موضوعات مختلف یاری رسانند تا بتواند مسایل مختلف خود را حل کند. تازه خودشان نیز در این تلاش علمی و تحقیقی به دنبال کسب موفقیتند!
اولین نکته ای که باید در این خصوص توجه کنیم این است که موفقیت تابع فرآیند است: (Process of Success) و ما باید ارکان این فرآیند را در یک تحقیق جامع و گسترده در زندگی شخصی و سازمانی خود به دست آوریم. نکته دوم به تعریف موفقیت مربوط می شود:
"موفقیت عبارت است از نیل رضایتمندانه به اهداف از پیش تعیین شده در زمان معین".
بر اساس این تعریف، اگر در زندگی خود هدفی نداشته باشیم، موفقیتی هم نخواهیم داشت و به قول یک مثل غربی، باد موافق برای کشتی بدون مقصد بی معناست! در گام دوم بر اساس یک تحلیل علمی باید فاصله خود تا اهدافمان را تعیین و مسیری که ما را به وضعیت مطلوب می رساند، شناسایی کنیم. بر این اساس مدل حرکتی ما در فرآیند موفقیت به صورت زیر خواهد بود:
و اینک باید توجه داشیته باشیم یکی از عواملی که موجبات رضایت ما را درفرآیند موفقیت تأمین می کند، مسأله "زمان" تحقق هدف می باشد. پس باید با طراحی یک برنامه زمان بندی شده زمان دقیق تحقق اهدافمان را بدست آوریم و از اینجاست که پای مدیریت زمان در فرآیند موفقیت به میان می آید. به کارگیری آموزه های این علم موجب می شود که ما زمان کافی برای پرداختن به برنامه های خود بدست آوریم تا به موقع و با هزینه معقول اهدافمان را محقق کنیم.
مهمترین اصل در این میان، اولویت بخشیدن به فعالیت ها و تقسیم آنها به امور فوری و ضروری است که در این صورت امور غیرفوری و غیرضروری خود به خود از زندگی ما حذف می شوند.
همچنین در طراحی یک برنامه مناسب، با توجه به رسالت و بینشی که برای خود تعیین می کنیم، اولاً نیازمند انتخاب و ثانیاً اتخاذ تصمیمات استراتژیک هستیم. آموزه های علم مدیریت استراتژیک نیز از اینجا وارد فرآیند موفقیت می شود و دهها تئوری و روش و شیوه ارائه می دهد تا برنامه ای که مسیر ما را به سوی اهدافمان تعیین می کند، کار آمدتر شود.
پس از تعیین هدف و تعیین مسیر بر اساس طراحی یک برنامه زمان بندی شده با استفاده از تکنیک های مختلف برنامه ریزی، نوبت به اجرای برنامه می رسد که خود محل بحث دهها تئوری و روش اجرایی است. اما یک نکته کلیدی در این مرحله این است که در حین اجرا و پس از هر دوره زمانی، باید دستاوردهای خود را ارزیابی و نتیجه آن را در برنامه اعمال کنیم. این امر موجبات تصحیح رفتار خود و برنامه هایمان را فراهم می نماید که در نتیجه اجرای آنها، قله اهدافمان فتح گردد. اینک با بررسی دقیق فرآیند موفقیت، به یک نتیجه بسیار مهم و اساسی دست می یابیم و آن اینکه با انجام همه این فعالیت ها و در واقع با اعمال مدیریت شخصی به بخشی از توانمندی های بیکران خویش می رسیم و با تحقق اهدافمان، گوهر گرانبهای خود را در بستر شیرین "موفقیت" می یابیم! بر این اساس همه با هم این عقیده را صاحب خواهیم شد که:
ای انسان! تو می توانی ... اگر از امروز اراده کنی!
پس:
ارزش یک صدم ثانیه را از دونده ای بپرس که در المپیک نقره گرفت.
قانون1- هرگز ورا دست را تحت الشعاع قرار ندهید:
مهارتهای مدیریتی
سارا نیکوکار
بتعداد نویسندگان کتابهای مدیریت، تعریف مدیریت وجود دارد. مدیریت یعنی کار کردن با افراد به وسیله افراد برای تحقق هدفهای سازمانی که لازمهاش این است که همه مدیران به مهارتهای اجتماعی و انسانی مجهز باشند.
به عبارت دیگر مدیریت عبارت است از دستیابی به هدفهای سازمانی از طریق هدایت و رهبری. بنابراین، هرکسی حداقل در مراحل مشخصی از زندگی خود یک مدیر است. سخن گفتن از مدیریت به این معنا نیست که انسان چگونه بتواند یک اداره یا سازمان مشخص را اداره کند، بلکه، مراد از مدیریت این است که ما چه قوانینی را برای مدیریت داشته باشیم و چگونه بتوانیم در هر شرایط و زمان، خود را به آن قوانین پایبند بدانیم و مدیریت خودمان را آن طور با قوانین جامعه مورد نظر هماهنگ کنیم که نه خود ما و نه جامعه از آن ضرر ببیند.
«به عقب برگردید، زمانی که تازه برای اولین بار کار در سمت مدیریت را آغاز کردید. آن زمان دوست داشتید چه حرفی را بشنوید؟ اولین نکتهای را که به مدیر بازه گوشزد میکردید، چه نکتهای بود؟»
به پاسخهای زیر به این سوال در خصوص عملکردهای موفق یک مدیر موفق توجه کنید:
1- مشورت، مشورت، مشورت
برای پیشرفت کار و گرفتن ایدهها و راهکارهای جدید با دیگران مشورت کنید.
2-اعمال مدیریت بر افراد
مدیریت به جای پروژهها، رشد محصولات، ارائه خدمات به مشتریان یا هر برنامه اداری دیگر باید بر افراد اعمال شود. افکار مردم پیچیده و به هم ریخته است. افراد در حد مدیران خود میتوانند کار کنند نه بیشتر و هر روز در حال تغییر هستند. پس بهتر است مدیر، گوش به زنگ این تغییرات باشد.
3- تحت نظر گرفتن کارمند در ابتدای کار
کارمند باید به مدت چند روز از سوی مدیر تحت نظر گرفته شود تا هدفها و اعمال و علایق آنها در اوقات بیکاری مشخص شوند. چندین سال پیش عملکرد مدیر یکی از شرکتها به مدت چند ماه تحت نظر گرفته شد، او با هیچ یک از کارمندان صحبت نمیکرد. یک ماه بعد، از اینکه هنوز دستوراتش به حالت معوق بودند، متعجب شد.
4- تصمیمگیری درست در هنگام عصبانیت
در هنگام عصبانیت بهتر است از گرفتن هرگونه تصمیمگیری نهایی اجتناب کرد؛ زیرا گذشت زمان بر تصمیمگیری تاثیرگذار خواهد بود.
5-اجتناب کردن از به کار بردن عبارات کنایهآمیز و نیشدار به دیگران برای دادن درس عبرت
6- پاداش دادن
به هرکس فراخور فعالیت و بازده کاریاش پاداش دهید و با در نظر گرفتن پاداشهای مساوی، حرکت افراد شایسته گروه را کند نکنید و از هر کس، مطابق دانش و تجربهاش توقع داشته باشید تا بهترین نتیجه را بهدست آورید.
7-چگونگی رفتار کردن با کارمند مشکل ساز
مدیر یکی از ادارهها به دلیل داشتن کارمندانی با سابقه طولانی مورد تشویق همگان بود. دستیار او خانمی بود که با کارهایش مدام باعث آزارش شده بود، پس از کلی تقلا سرانجام مدیر که موقعیت را مناسب میبیند، دستیارش را به گوشهای خلوت میبرد و به آرامی به او میگوید: «من مدیر تو هستم و اگر نمی توانی با من کار کنی یکی از ما باید محل کار را ترک کند و آن یک نفر مسلما من نخواهم بود.» از آن پس بود که دستیار مدیر تغییر روش داد و رابطه کاری هر دو بهتر شد.
8- اجتناب کردن از کارهای تکراری
ضرورتی ندارد که مدیر، وقت و انرژی خود را صرف کاری کند که کارمند نیز میتواند آن وظیفه را انجام دهد. در نتیجه این کار، هزینه انجام کار را افزایش و به تبع آن، بهرهوری را کاهش میدهد. بنابراین، تنها راهحل اینگونه مشکلات، تفویض اختیار است.
مدیر، مسوول تمامی اتفاقاتی است که در حوزه اختیاراتش رخ میدهد. مدیر هیچگاه نباید فکر کند که چون هیچ کار خاصی را شخصا انجام نداده پس مسوولش هم نیست. بر عکس باید گفت که او مسوول اینگونه کارها نیز میباشد. مگر اینکه خود فرد قبول کند که مدیریت مربوط به او نیست. کسی که مسوولیت میپذیرد باید از توان لازم برای تصمیمگیری برخوردار باشد تا بتواند تصمیمی بگیرد که به نفع سازمان باشد. افزون بر این که مدیر باید در برابر پیامدهای تصمیمهای خود مسوولیت پذیر باشد.
9- برای کسب هر موفقیت باید سختی کشید
تصمیمگیری مدیران مانند تصمیمگیری کارمندان باید در جهت سود آوری برای شرکت باشد. اغلب، کارمندان با یکدیگر در تضاد مستقیم هستند. مدیر باید از کارمندان بخواهد ضمن اعلام مشکل چند راه حل مناسب نیز ارائه دهد.
10- حقوق انسانی باید برای هر کس رعایت شود
فقط به این علت که کسی مدیر شده است دلیل نمیشود که همه احساسات خود را نادیده بگیرد. بهتر است مدیر از خوشحالی کارمندان احساس خوشحالی کند تا فاصلهها تا حدی کمتر شوند.
11- صادق بودن با کارمند
مدیر باید در کارش با کارمند صادق باشد، همان طور که انتظار دارد که کارمند در کارش صداقت داشته باشد، خود او نیز باید این موضوع را رعایت کند. حتی اگر قرار است که خبر بدی داده شود، رو راستی و صداقت از بدی خبر میکاهد.
12- دفاع کردن از کارمند
چنانچه مدیر از کارمند حمایت و جانبداری کند، مطمئنا کارمند آن را جبران خواهد کرد.
13- داشتن صبر و بردباری در حل مشکلات
برای حل مشکلات و ایجاد شرایط مناسب، مدیر صبور باشد و روحیه انتقادپذیر داشته باشد و به صحبتها و نظرات دیگران با رعایت احترام آنان گوش فرا دهد.
14- باز کردن درها و پنجرهها
اجازه دهید همگان از نور و هوای تازه که ارزانترین موهبتها ی الهی هستند، بهرهمند شوند. گاهی وزش یک نسیم میتواند آرامش چشمگیری برای محیط به ارمغان بیاورد و همچنین بهتر است درهای اتاق خود را به روی کارمندان بگشایید تا جرات یابند نظرات و پیشنهادهای خود را در خصوص سازمان، آزادانه و بدون هراس بیان کنند.
منبع: فصلنامه توسعه مهندسی بازار
اقتصاد خرد
شاخهای از علم اقتصاد است که به مطالعه منحصر به فرد اقتصاد، تجزیه و تحلیل بازار، رفتار مصرف کنندگان و خانوارها و بنگاهها میپردازد و اساس آن مدلهای ریاضی است.اقتصاد خرد شاخهای از علم اقتصاد است که به چگونگی رفتار انسانها و انتخاب هایشان در سطح واحدهای خرد یا کوچک اقتصادی مانند یک فرد، یک بنگاه،یک صنعت یا بازار یک کالای خاص میپردازد و به چگونگی تعامل بین خریداران و مصرف کنندگان و عوامل موثر در انتخاب خریداران میپردازد به طور خاص اقتصاد خرد به الگوی عرضه و تقاضا برای کالاها و خدمات و همچنین تعیین قیمت خروجی در بازارهای خاص میپردازد و به طور معمول در بازار هایی که در آن کالاها در حال خرید و فروش هستند کاربرد دارد .
اهداف اقتصاد خرد
یکی از اهداف اقتصاد خرد بررسی بازار و برقرار کردن یک رابطهٔ نسبی پولی بین کالاها و خدمات است. همچنین به بررسی موارد شکست بازار (مواردی که بازار قادر به تولید نتیجهٔ مطلوب و در خور نبوده اند) میپردازد. تئوری هایی را برای داشتن یک بازار رقابتی شرح میدهد.
در نظریه عرضه و تقاضا معمولاً فرض بر این قرار داده میشود که فضا کاملا رقابتی است . این بدین معناست که خریداران و فروشندگان بسیاری در بازار وجود دارند و هیچ کدام از آنها نمی توانند بر قیمتها تاثیر بگذارند . درمعالات زندگی واقعی این فرض با مشکل مواجه است زیرا بسیاری از خریداران و فروشندگان این توانایی را دارند که بر قیمتها تاثیرگذار باشند . در خصوص نظریهٔ عرضه و تقاضا در اغلب موارد تجزیه و تحلیل پیچیده ای نیاز است تا بتوان یک مدل عرضه و تقاضا ارائه داد.
اقتصاد کلان
دانش اقتصاد دو شاخه اصلی دارد. اقتصاد خرد و اقتصاد کلان. اقتصاد کلان به بررسی رفتار عمومی بنگاهها و کل نظام اقتصادی میپردازد. موضوع اقتصاد کلان رویه دولتها و روابط اقتصادی ملتهاست.
اقتصاد کلان در واقع مطالعه و تجزیه و تحلیل پدیدهها و متغیرهای کلی اقتصادی(متغیرهایی مانند سطح کل تولید جامعه و عوامل تشکیل دهندهٔ آن، سطح عمومی قیمت ها، سطح اشتغال، رشد اقتصادی و متوسط دستمزدها برای تمامی کارگران شاغل در اقتصاد)، بررسی روابط بین آنها به منظور پیش بینی و اتخاذ سیاستهای مناسب در آینده، و تصحیح سیاستها و تصمیمات اقتصادی گذشته است.
اهمیت مطالعهٔ اقتصاد کلان
چون اقتصاد کلان مطالعهٔ متغیرهای اقتصادی در سطح کل یا جامعه است و از طرفی مسائل اقتصادی در سطح جامعه در بسیار موارد ابعاد غیر اقتصادی، به خصوص اجتماعی-سیاسی و حتی بینالمللی به خود میگیرند، بنابراین مطالعهٔ اقتصاد کلان از این نظر نیز اهمیت مییابد.
تفاوت بین اقتصاد خرد و کلان
علم اقتصاد به دو بخش اقتصاد خرد و اقتصاد کلان تقسیم میشود .اقتصاد کلان به مطالعه رفتار اقتصاد به عنوان یک صنعت کامل میپردازد و فقط در شرکتهای خاص مورد برسی قرار نمی دهد .این نگاه به پدیدههای اقتصادی گسترده ای مانند تولید ناخالص ملی ، تورم ، بیکاری ، و سطوح قیمتها میپردازد . اقتصاد خرد نگاهی متمرکز در تئوریهای اساسی عرضه و تقاضا دارد این که چه مقدار از چیزی را برای تولید و چه مقدار را برای هزینه در نظر بگیریم را مورد بررسی قرار میدهد . در حالی که این دو شاخه اقتصاد به نظر میرسد از هم متفاوت باشند اما کاملا به هم وابسته و مکمل یکدیگرند و بسیاری از مسایل اقتصادی تداخلی از این دو مطالعه هستند .به عنوان مثال با افزایش نرخ تورم قیمت مواد اولیه افزایش می یابد و این به نوبهٔ خود در قیمت نهایی کالاها تاثیر گذار است .
منبع : دانشنامه ویکی پدیا
آمار علم و عمل توسعه دانش انسانی از طریق استفاده از دادههای تجربی است. آمار بر نظریهی آمار مبتنی است که شاخهای از ریاضیات کاربردی است. در نظریهی آمار، اتفاقات تصادفی و عدم قطعیت توسط نظریه احتمال مدل میشوند. عمل آماری، شامل برنامهریزی، جمعبندی، و تفسیر مشاهدات غیر قطعی است. از آنجا که هدف آمار این است که از دادههای موجود «بهترین» اطلاعات را تولید کند، بعضی مؤلفین آمار را شاخهای از نظریهی تصمیمگیری به شمار میآورند.
تاریخچه
ریشه و تعریف آمار
تکنیک و هدف آمار
محدودیتهای آمار
کاربرد آمار در سایر علوم
SPC نوعی روش کنترل فرآیند است که با تمرکز بر تغییرات فرآیند ، باعث کاهش ضایعات و دوباره کاری شده و فرصتهای بهبود را شناسایی میکند .
FAILUR MODE & EFFECTS ANALYSIS
FMEA تکنیکی تحلیلی و متکی بر قانون ( پیشگیری قبل از وقوع ) است و هدف آن بالا بردن مزیت امنیت و در نهایت رضایت مشتری از طریق پیشگیری از وقوع خرابی است .
.....ادامه مطالب
دستیابی به کمیت و کیفیت برتر و تداوم حضور در صحنه رقابت ، مشارکت تمامی نیروهای انسانی شاغل در شرکت را طلب میکند. آنچه در این بحث ارائه می شود ، معرفی مراحل پنجگانه در آراستگی محیط کار و مزایای آن می باشد .
تاریخچه شکل گیری 5S :
اصل 1 : Seiri
این واژه به معنی دور کردن اقلام غیر ضروری از محل کار بوده و بسته به نوع و محل کار میتواند تجهیزات اضافی یا ضایعات تولید یا اوراق باطله و غیره را در بر گیرد.
اصل 2 : Seition
اصل 3 : Seiso
این واژه به معنی تمیز کردن محیط و ابزار کار توسط شاغل است و در تمامی رده های شغلی میتواند مصداق داشته باشد .
اصل 4 : Seiketsu
این واژه به معنی مرتب کردن محل کار بطور مستمر است و در صورتی ایجاد خواهد شد که قبل از هر چیز عادت به تمیز بودن و مرتب بودن را در خود بوجود آوریم .
اصل 5 : Shitsuke
این واژه این مفهوم را میرساند که می بایست با استفاده از آموزشهای ضمن کار نظم و استقلال کاری را در پرسنل ایجاد نمود.
شرکت apple به عنوان یکی از پیشگامان صنعت طراحی امروزه شناخته می شود.
منبع : پایگاه علمی همکلاسی