قانون اول : باید به اجماعی بر روی اهداف و نتایج پروژه برسی ! قانون دوم : باید بهترین تیم پروژهای را که میتوانی ، بسازی ! قانون سوم : برنامهای فراگیر و مناسب رشد و ترقی تهیه و آن را بروز نگاه دار ! قانون چهارم : میزان منابع موردنیاز ، انسان و تجهیرات را محاسبه کن ! قانون پنجم : زمانبندی واقعبینانهای تهیه کن ! قانون ششم : سعی نکن بیش از آنچه قرار است انجام شود ، انجام دهی ! قانون هفتم : نقش افراد را بهخاطر بسپار ! قانون هشتم : حمایت مداوم مدیریت سازمان و افراد کلیدی را به دست آور ! قانون نهم : منتظر و مترصد تغییرات باش ! قانون دهم : افراد را ازآنچه تاکنون انجام دادهای مطلع کن ! قانون یازدهم : مبدع کارهای نو و روشهای نو باش ! قانون دوازدهم : رهبر پروژه باش .
برای اداره کسبوکار خود به مهارتهای مدیریتی زیادی علاوه بر دانش بازار نیاز دارید. اگر شما کسبوکار خود را شروع کردهاید باید تمام کارها، از خدماتدهی به مشتریان تا آماده سازی حسابها را خودتان انجام دهید که اغلب مواقع کار سخت و دشواری است. در ذیل مهارتهای اصلی چرخاندن کار و چگونگی پرورش آنها بیان شده است.
Gary Convis, President, Toyota Motor Manufacturing Kentucky
Since this column is meant to link automotive engineers with lean manufacturing, I would like to share my personal experience as a mechanical engineer who started out in the traditional way of manufacturing, and along the way discovered a much better way - the Toyota Production System.
مقدمه
دو انقلاب در ابتدا و انتهای قرن بیستم رخ داد. انقلاب آغازین همانا ظهور تولید انبوه و پایان عصر تولید دستی است و انقلاب پایانی ظهور ناب و خاتمه یافتن عصر تولید انبوه است. اکنون جهان در آستانه عصری جدید به سر می برد، عصری که در آن دگرگونی شیوه های تولید محصولات و ساخته های بشر چهره زندگی او را یکسره دگرگون خواهدکرد.
تولید دستی
یک تولیدگر دستی از کارگران بسیار ماهر و ابزارهای ساده اما انعطاف پذیر استفاده میکند تا دقیقا آنچه را بسازد که مشتری میخواهد. یعنی یک واحد در یک زمان برخی مشخصه های تولید دستی عبارتند از:
1- وجود نیروی کاری ماهر
2 - وجود سازماندهی بسیار غیرمتمرکز
3 - به کارگیری ابزارآلات ماشینی چندکاره
4 - حجم بسیار پایین تولید
همچنین از ضعفهای تولید دستی این است که قیمت محصول بالا بوده و در صورت افزایش حجم تولید، قیمت پایین نمیآید. (امروزه در مورد ماهواره ها و سفینه های فضایی که برجسته ترین تولیدات دستی هستند همین مشکل وجود دارد).
تولید انبوه
تولیدگر انبوه در طراحی محصولات از متخصصان ماهر استفاده میکند، اما این محصولات توسط کارگران غیر ماهر ساخته میشوند که ماشین آلات گران و تک منظوره را هدایت میکنند. این محصولات همشکل ماشینی، در حجم بسیار بالا تولید میشوند. ازآنجا که تولید محصول جدید محتاج تغییر کل سیستم است، بسی گرانتر از محصول قبلی خواهد شد. از این رو تولیدکننده انبوه تا جایی که ممکن باشد، از نوآوری در طرح خودداری میکند. در نتیجه اینکه محصول، به قیمت از دست رفتن تنوع و به دلیل وجود روشهای کاری که برای کارکنان کسالت بار است، ارزانتر در اختیار خریدار قرار میگیرد. برخی از مشخصه های تولید انبوه عبارتند از:
نیروی کار: تقسیم کار تا هرجا که امکان دارد. در کارخانه های با تولید انبوه، کارگرمونتاژکننده تنها به چند دقیقه تعلیم و آموزش نیاز دارد.
سازماندهی: بااستفاده از یک ادغام عمودی کامل، تولیدکننده انبوه سعی میکند که از مواد اولیه تا سایر قطعات را خود تولید کند. ولی مشکل ادغام عمودی کامل، دیوان سالاری وسیع است.
ابزارها: از ابزارآلاتی که فقط در هر زمان یک وظیفه را انجام میدهد استفاده میکند که این کار صرفه جویی زیادی در زمان آماده سازی ماشین آلات به وجود میآورد.
محصول: محصولات تنوع کم دارند ولی قیمتهای آن به خاطر تنوع کم روند نزولی پیدا میکند.
تولید ناب
زادگاه تولید ناب در شرکت تویوتا در جزیره ناگویا در ژاپن است. نخستین پیروزی خانواده تویودا در صنعت ماشین آلات نساجی بود و در دهه 1930 به دلیل نیاز شدید دولت شرکت مذکور وارد صنعت وسایل نقلیه موتوری گردید در آن سالها این شرکت با مشکلاتی از قبیل بازار داخلی کوچک، نیروی کار ثابت، فقدان سرمایه کافی و رقبای خارجی علاقه مند به بازار ژاپن روبرو بود.
یک تولیدگر ناب مزایای تولید دستی و تولید انبوه را با یکدیگر تلفیق کرده و از قیمت بالای اولی و انعطاف ناپذیری دومی اجتناب میکند و از ماشین آلاتی استفاده می کند که هم خودکار و هم انعطاف پذیرند. برخی از مشخصه های تولید ناب عبارتند از:
1 - استفاده از JIT
2 - تاکید بر پیشگیری از تولید محصول معیوب
3 - پاسخ به نیازهای مشتریان
4 - کایزن
5 - سیستم افقی ارتباطات
6 - افزایش ادغام وظایف
اما مهمترین تفاوت میان تولید انبوه و تولید ناب، تفاوت در اهداف نهایی این دو است. تولیدگر انبوه هدف محدودی که ( به اندازه کافی خوب بودن ) است را دارد وبه عبارتی دیگر، ( شمار قابل قبول عیبها )، و همچنین بیشترین سطح قابل قبول برای موجودی و گستره معینی از محصولات یکسان اما اندیشه تولیدکننده ناب بر (کمال ) است، یعنی نزول پیوسته قیمتها، به صفر رساندن میزان عیوب، به صفر رساندن موجودی، تنوع بی پایان محصول.
پس از جنگ جهانی اول هنری فورد و آلفرد اسلون (مدیر جنرال موتورز) تولیدات صنعتی جهان را از قرون تولید دستی که شرکتهای اروپایی رواج داده بودند، به در آوردند و به عصر تولید انبوه کشاندند. و با ترویج این شیوه تولید در تمام صنایع این کشور(آمریکا) رهبر جدید شیوه های تولیدی گردید و صنعت خودروسازی موتور و قلب تپنده اقتصاد این کشور شد. در همین راستا، پیتر دراکر در سال 1946 لقب "صنعت صنعتها" رابه صنعت خودروسازی اطلاق کرد.
همچنین تولید ناب در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم توسط تاای چی اوهنو درشرکت خودروسازی تویوتا در کشور ژاپن مطرح گردید. بحث تولید ناب در سال 1990 توسط جیمز ووماک و همکارانش از دانشگاه MIT در قالب یک کار تحقیقی با عنوان "ماشینی که جهان را تغییر داد" منتشر گردید. او و همکارانش تولید ناب را تقریبا به عنوان ترکیبی از مدل تولید سنتی (FORD) و کنترل اجتماعی در محیط تولید ژاپنی میشناسند.
Industrial Automation
Industrial automation is the use of robotic devices to complete manufacturing tasks. In this day and age of computers, industrial automation is becoming increasingly important in the manufacturing process because computerized or robotic machines are capable of handling repetitive tasks quickly and efficiently. Machines used in industrial automation are also capable of completing mundane tasks that are not desirable to workers. In addition, the company can save money because it does not need to pay for expensive benefits for this specialized machinery. There are both pros and cons for a company when it comes to industrial automation.
On the plus side, with soaring healthcare costs, paid days off, vacation time, and other costly employee benefits, companies can save money with industrial automation. While robotic machinery can initially be extremely expensive, the loss of monthly wages for production workers leads to incredible savings for the company. While machinery used for industrial automation can break down, it does not happen often. If it does, only a handful of maintenance or computer engineers are needed to handle repairs and get lines running smoothly again.
In addition, many plants hire dozens of production workers for a variety of shifts and need to close on certain days. Industrial automation, however, allows a company to run the plant twenty-four hours a day, 365 days a year, without paying overtime. This fact alone can add up to significant savings.
A company that employs forty-eight factory workers on three different shifts and closes on weekends, for example, can save thousands of dollars with industrial automation. This is particularly true if weekend work is necessary, which means overtime pay of time and a half must be paid for Saturday work and double-time for Sunday. This equates to an additional twelve hours of pay per employee. Of course, life insurance, 401K benefits, dental insurance, health insurance, pension coverage, and disability also contribute to the expense.
Industrial automation can eliminate the need for all forty-eight jobs. The robotic machinery used for industrial automation may only involve a monthly payment until the machinery is paid for, a couple technicians to keep the robotic machinery running, and electricity costs. Unfortunately for workers, industrial automation can eliminate thousands of jobs. As the workforce decreases and the cost of living increases, many families struggle to make ends meet as their jobs are replaced by high-tech machines.
فرهنگ مدیریتی همواره کنترل و منطق را تشویق میکند. انرژی یک مدیر، علاوه براینکه صرف اهداف، ساختار سازمان یا افراد میشود، در نهایت برای حل کردن مشکلات مصرف میشود.
سوالی که مدیر میپرسداین است: «چه مشکلاتی برای حل کردن وجود دارند و بهترین شیوه به دست آوردن خواستهها به شیوهای که همه حداکثر بهرهوری را داشته باشند، چیست؟» ازاین دیدگاه، رهبری به سادگی یک تلاش عملی برای هدایت کردن تلاشها است و برای اینکه یک رهبر بتواند کارهایش را انجام دهد، مدیر باید اطمینان حاصل کند که افراد مختلف سازمان در هر رده شغلی که هستند، کارهایشان را به خوبی انجام میدهند. با این شیوه، رسیدن به نتیجه تنها نیازمند سخت کوشی و تلاش فراوان است.
یکی از باورهای رایج در مورد رهبران این است که تنها افراد بسیار عالی شایسته رسیدن بهاین مقام هستند. در این باورها، رهبر معمولا فردی تنها است که به دست آوردن کنترل خودش پیش نیاز به دست آوردن کنترل سازمان است. این باورها با این موضوع که کار اصلی رهبران مدیریت کارهایی است که دیگران انجام میدهند، به شدت تناقض دارد.
اگر واقعا مشکلات نیازمند افراد بسیار عالی هستند، در این صورت، قضاوت کردن تنها از روی عملکرد قبلی باعث میشود که بخش اعظمی از فرآیند انتخاب و پرورش رهبران به صورت تصادفی انجام شود. هیچ راه شناخته شدهای برای پرورش رهبران عالی وجود ندارد. علاوه براین موضوع، یک مساله عمیق تر در مورد رابطه میان مدیران شایسته و رهبران عالی وجود دارد.
تلاش کردن در راستای پرورش افرادی که بهاندازه کافی مسوولیت پذیر باشند و بتوان روی آنها حساب کرد، پرورش رهبران شایسته را با مشکل روبهرو میکند. از طرف دیگر، حضور رهبران عالی، ممکن است پرورش مدیران شایسته را که به علت بی نظمیهایی که رهبرانایجاد میکنند و ناتوان به نظر میرسند، با دشواری روبهرو کند. از سر باز کردن این تناقض آشکار کار زیاد سختی نیست. به راحتی میتوان گفت که نیاز ما به افرادی است که بتوانند هر دوی اینها باشند، ولی همان طور که فرهنگ مدیریتی با فرهنگ کارآفرینی متفاوت است، مدیران و رهبران سازمانی هم افراد بسیار متفاوتی هستند. آنها در روشهای انگیزشی، سابقه فردی و روش فکر کردن و عمل کردن با یکدیگر تفاوت دارند.
1. No
Breakfast - نخوردن صبحانه
2
. Overeating - پرخوری
3.
Smoking - دخانیات
4. High Sugar consumption - استفاده زیاد قند و شکر
5. Air Pollution - آلودگی هوا
6 . Sleep Deprivation - کمبود خواب
7. Head covered while sleeping - پوشاندن سر به هنگام خواب
8. Working your brain during illness - کار کشیدن
از مغزتان در هنگام بیماری
9. Lacking in stimulating thoughts - کاهش
افکار مثبت
10. Talking Rarely- کم حرفی
تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید و آثار آن روشی تحلیلی و اصولی است که نارسایی های بالقوه و یا شناخته شده را شناسایی کرده و قبل از شروع فرایند موجب برخی تصمیمات اصلاح کننده می گردد . تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید در دوره طرح و توسعه محصول و قبل از شروع فرایند تولید انجام می شود . این تجزیه و تحلیل برای فرایندهای جدید و یا فرایندهایی که به نحوی از حالت اولیه آن تغییری حاصل گردیده است ، انجام می گردد . هدف از این تجزیه و تحلیل پیش بینی کردن ، حل کردن و یا نظارت کردن بر مشکلات بالقوه در تولید محصول و همچنین خطرات پروسس است . همانطور که قبلاٌ نیز اشاره شد تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید سندی زنده است و باید دایماٌ مورد بررسی و مرور به منظور شناسایی شکست های بالقوه گردد .
تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید معمولاٌ با انجام یافتن چند مرحله خاص شامل بررسی کار ، دستگاه ، روش انجام کار ، مواد ، اندازه گیری و شرایط محیطی به مرحله اجرا درمی آید . البته هرکدام از این موارد بخشهای خاص خود را دارند که ممکن است به صورت انفرادی ، جفتی و یا به صورت فعل و انفعالی در به وجود آمدن شکست های بالقوه عمل کنند . به علت این پیچیدگی تکمیل تجزیه و تحلیل عوامل شکست در فرایندهای تولید مشکل تر از محصول و موجب صرف وقت زیاد خواهد بود .
بسیاری از مدیران امروزه به دلایل متعدد دچار روزمرگی (مودا) شده و در نتیجه فعالیتهای فاقد ارزش افزوده انجام میدهند که تکرار انجام آنها منجر به باورهای غلط میشود. این مقاله سعی دارد مهمترین اشتباهات مدیران منابع انسانی و کارکنان را در رابطه با مدیریت عملکرد بیان نماید و د ر رابطه با پرهیز از این اشتباهات رایج الگویی ارائه کند. همزمان با گرایش سازمانها به سوی رقابت، تکنولوژی و مدیریت و ترقی اقتصاد نوین، فشار در جهت ایجاد لبه برنده طرحهای استراتژیک برای سازمانها افزایش مییابد. این طرحها جهت اجرا نیاز به روش فوق العادهای دارند تا سازمانها را در صدر رقابت ابقا نموده و به طور پیوسته برای سازمان، صاحبان سهام و تمامی ذینفعان ذیربط، ایجاد ارزش نمایند. خوشبختانه سازمانها در این دهه یا حتی در این چند سال اخیر دست از خیالبافی برداشته و امروزه به طرقی در حال ایجاد ارزش میباشند. ولیکن در جاده منتهی به ارزش افزوده، با موانعی برخورد مینمایند که تا همین اواخر کسی حتی فکرش را هم نمیکرد.
سهم قابل توجهی از این موانع از پارادایمهای ذهنی مزمن، باورهای غلط و گاه اشتباهات مدیران نشأت میگیرد. ذکر این نکته ضروری است که حتی بهترین فرآیند مدیریت عملکرد طراحی شده، تنها زمانی اثربخش خواهد بود که متناسب با سبک رهبری، سبک مدیریت، باورهای مدیران و کارکنان و فرهنگ سازمان ذیربط باشد. این مقاله سعی دارد، تا بازگو نماید که چگونه فرآیند مدیریت عملکرد با رویکردی نوین و کاربردی، سازمان را در جهت تشخیص مشکلات عملکردی و در نتیجه از میان برداشتن موانع در قالب الگویی هفت عامله، حمایت میکند.
این مقاله شامل چهار بخش است. در بخش اول ده اشتباه رایج مدیران که موجب اشتباه در ارزشیابی عملکرد میشود مطرح میگردد. در بخش دوم طی بررسیهای به عمل آمده در دپارتمانهای منابع انسانی، به رایجترین اشتباهات مدیران منابع انسانی اشاره خواهد شد. سپس در بخش سوم پیرامون بهبود عملکرد مواردی مطرح خواهند شد و نهایتاً در بخش چهارم جمعبندی و نتیجهگیری خواهیم کرد. ده اشتباه رایج ارزشیابی * صرف وقت بیشتر برای ارزشیابی عملکرد نسبت به طرحریزی عملکرد و یا نسبت به ارتباط کاری موجود ارزشیابی عملکرد، نقطه پایان یک فرآیند پیوسته است . فرآیندی که مبنای آن ارتباط مطلوب میان مدیر و کارمند است. بنابراین به جای ارزشیابی در پایان سال، وقت بیشتری را باید صرف پیشگیری از مشکلات عملکردی نمود. هنگامی که مدیران در طول سال رویه مثبتی را اتخاذ میکنند، ارزشیابی ساده و آسان خواهد بود.
ادامه مطلب ...